از زنان بحران‌زده حمایت کنید

حمایت شما به ما کمک می‌کند به طور موثری پاسخگو باشیم.
کوچک‌ترین حمایت شما موجب ایجاد موجی بزرگ خواهد شد.

این داستان‌ را نشر دهید، پلاتفورم خود را انتخاب کنید.

شوخان

شوخان زمانى كه نوزادى در رحم مادرش بوده، پدر و مادرش از يكديگر جدا مى‌شوند. بعد از به دنيا آمدن ، او را به مادر پدرش تحويل مى‌دهند. مادر و پدرش هر كدام جداگانه ازدواج مى‌كنند و به دنبال زندگى خود مى‌روند. او در كنار مادربزرگ پيرش زندگى مى‌كند و چون از ازدواج پدر و مادرش سندى وجود نداشته، در نتيجه طبق قوانين كشور عراق، داراى شناسنامه نمى‌شود و هرگز به مدرسه نمى‌رود. در زمان نوجوانى شوخان، مادربزرگش مى‌ميرد و عمه‌هايش او را به ازدواج مردى كه ٤٠ سال از او بزرگتر بود در مى‌آوردند. و به دليل نداشتن شناسنامه، ازدواجش ثبت نمى‌شود. او از همسرش صاحب يك دختر و يك پسر مى‌شود. فرزندانش نيز چون مادر شناسنامه نداشته و ازدواجش ثبت نشده، صاحب شناسنامه نمى‌شوند و از حق تحصيل محروم مى‌شوند. شوخان 35 سال دارد. دخترش ١١ سال و پسرش ٨ سال دارد. شوخان چندين بار اقدام به خودسوزى نموده است. سال گذشته از طريق يك وكيل كه در امور خيريه‌ی زنان كورد فعال است كارهاى سخت و طولانى حقوقى گرفتن شناسنامه براى شوخان و فرزندانش انجام مى‌گيرد. در حال حاضر فرزندانش داراى شناسنامه هستند و در مدرسه ثبت نام شده‌اند ولى شوخان هچنان در مقابل مشكلات زندگى و شرايط موجود آسيب‌پذير است. او به بيمارستان بيماران ذهنى و روحى مراجعه نموده است و بيان مى‌كند كه به زودى دچار حمله‌ى عصبى خواهد شد. مسئولين بيمارستان از پذيرش او خوددارى مى‌كنند زيرا او برگه‌ى پذيرش از يك پزشك متخصص ندارد. او در بيرون بيمارستان ايستاده است و مى‌گويد تمام روز با خود فكر مى‌كرده كه با نفت مجددا خود را بسوزاند. او پذيرش نمى‌شود و بعد از ايستادن طولانى در هواى گرم ماه ژوئن عراق به خانه باز مى‌گردد.
تکیه (بخشی در نزدیکی سلیمانیه) ، اقليم كردستان عراق